? اتیسم چیست؟
ـ اتیسم اختلالی در مغز است که باعث میشود پردازش اطلاعات در مغز به خوبی انجام نشده و کودک در تعامل و ارتباط خود با دیگران دچار مشکل شود.
? لطفا کمی در مورد علائم آن توضیح دهید.
ـ بهطور کلی اتیسم دارای سه گروه علامت است. مبتلایان به اتیسم در تعاملات خود دچار مشکل میشوند، در برقراری ارتباط کلامی خوب و مناسب با دیگران ناتوان هستند و رفتارهای کلیشهای در آنها دیده میشود. بچههای مبتلا به اتیسم برخلاف بچههای دیگر که در مرحله پیش زبانی چیزهای جالب را با انگشت اشاره خود نشان میدهند چنین کاری نمیکنند. این بچهها به جلب توجه دیگران اهمیتی نمیدهند. کودکان اتیسم رفتارها و روابط هیجانی بین افراد را به خوبی درک نمیکنند، بهطور مثال بیعلت میخندد و بدون اینکه با موضوع خندهداری روبهرو شده باشند هیجانزدگی خود را به شکل خاصی بروز میدهند و هنگام خوشحالی حرکتی شبیه بال زدن نشان میدهند، بالا و پایین میپرند و یا بر خود میلرزند.
? هنگام ناراحتی چه واکنشی نشان میدهند؟
ـ گریه میکنند و جیغ میکشند، البته موضوع ناراحتی آنها شاید برای ما قابل درک نباشد. این کودکان نسبت به هرچیزی که خلاف میلشان باشد واکنش شدیدی نشان میدهند و جیغ میکشند.
در مورد ناتوانی این بچهها در برقراری ارتباط کلامی هم توضیح دهید.
این بچهها اغلب حرف نمیزنند و هنگامی که صحبت میکنند، کلمات دیگران را طوطیوار تکرار میکنند. بچههای عادی از ? تا ? ماهگی شروع به صدا درآوردن و غان و غون میکنند و در حدود ?? ماهگی کلمات را میفهمند و کم کم شروع به ادا کردن آنها میکنند، در حالی که این روند در این کودکان اتیسم بسیار به کندی اتفاق میافتد. برخی از این بچهها حتی تا سن ? تا ? سالگی و یا تا آخر عمر هم حرف نمیزنند.
? منظورتان از رفتارهای کلیشهای چه بود؟
ـ مثلا دستها را جلوی چشمهایشان تکان میدهند و به آن نگاه میکنند. انگشتانشان را در هم میپیچانند و یا به آن حالتهای خاصی میدهند و تا مدتی در آن وضعیت باقی میمانند. مدام از گوشهچشم نگاه میکنندو یا چشمشان را تنگ کرده و به نور خیره میشوند. بدن آدمها را بو میکنند، غذا را قبل از خوردن میبویند. دور خودشان میچرخند و به اشیا چرخان خیره میشوند و از این امر ذوق میکنند. اسباب بازیها را به صورت قطار دنبال هم میچینند و شیوه بازی کردن آنها با
اسباب بازیهایشان مانند سایر بچهها نیست. دستهایشان را روی گوشهایشان میگذارند به گونهای که گاه مردم گمان میکنند، به خاطر شنیدن صدای خاصی این عمل را انجام میدهد، در حالیکه تجربه نشان میدهند این کار آنها در واقع نوعی واکنش در زمان هیجان است. دوست دارند اشیایی مانند تسبیح را جلوی چشمهایشان تکان دهند و یا شیئی را پرت کنند و سپس به قل خوردن آن نگاه میکنند. آنها معمولا خانه را به هم میریزند اما برخی از آنها هم برعکس وسواس عجیبی در نظم و ترتیب دارند.
? علائم اتیسم در چه سنی دیده میشود؟
ـ زیر ? سال. نخستین علائم آن را حتی از مدتها قبل یعنی زمانی که کودک نوزادی شیرخوار است هم میتوان تا حدودی مشاهده کرد چون این کودکان بر خلاف سایر بچهها هنگام شیر خوردن به چشمان و صورت مادرشان نگاه نمیکنند و به عبارتی تمایلی به برقراری تماس چشمی ندارند. با این حال چون نوزادان در ?? روز اول بیشتر ساعات خود را خواب هستند، در صورت ابتلا به اتیسم مشهود نخواهد بود.
? آیا با روشهای تشخیصی مدرن میتوان از همان روزهای نخستین زندگی کودک این بیماری را تشخیص داد؟
ـ نه، اتیسم با سی تی اسکن،ام آر آی، نوار مغزی و غیره قابل تشخیص نیست و فقط با مشاهده و تشخیص بالینی میتوان به وجود آن پی برد.
? علت ابتلا به این بیماری چیست؟
ـ علت قطعی این بیماری هنوز مشخص نیست اما تحقیقات زیادی در مورد رابطه ژنها و تاثیر مواد سمی محیطی مانند فلزات سنگین( سرب، جیوه و...) روی آنها و ابتلا به اتیسم انجام شدهاست. بر اساس این تحقیقات میتوان گفت این مواد سمی تاثیر مخربی روی ژنها دارند و نمیتوانند پروتئینهای خاص مورد نیاز را تولید کرده و در نتیجه به مغز آسیب میرسد. حتی مواد نگهدارندهای که به مواد غذایی اضافه میشوند هم ممکن در این زمینه موثر باشند.
? پس راه پیشگیرانهای در این زمینه وجود ندارد؟
ـ بله، متاسفانه چون هنوز علت اصلی این بیماری مشخص نیست، راههای پیشگیری از آن را هم نمیدانیم.
? درمان چطور؟
ـ در سراسر دنیا هیچ درمان قطعی دارویی برای آن وجود ندارد و داروهای مورد استفاده هم فقط برای کاهش علائم اتیسم کاربرد دارند، نه درمان بیماری.
? پس باید چکار کرد، این بیماران چه سرنوشتی خواهند داشت؟
ـ زیاد هم نباید نا امید بود، امروزه روشی وجود دارد تحت عنوان روش ABA یا تحلیل رفتار کاربردی. این روش که از جمله علمیترین روشهای موجود در این زمینه است به صورت آهسته و گام به گام آموزشهایی به کودکان مبتلا به اتیسم ارائه میدهد. در این روش درمانگر هدف یا همان آموزش نهایی را به زیر مجوعههایی تقسیم میکنیم و بعد از آموزش کامل هر مرحله به سراغ آموزش بعدی میرویم تا در نهایت به آموزش نهایی برسیم.
? لطفا یک مثال بزنید.
ـ مثلا وقتی میخواهیم شلوار پوشیدن را به یک کودک مبتلا به اتیسم آموزش بدهیم، در مرحله اول شلوار را تا بالای زانوی او بالا میکشیم و از او میخواهیم بقیه کار را خودش انجام دهد، وقتی در این کار موفق شد در مرحله بعد شلوار را تا زانو بالا میکشیم و از او میخواهیم خم شود و شلوار را بالا بکشد. همینطور مرحله به مرحله جلو میرویم. از او میخواهیم شلوار را از مچ پای خود بالا بکشد، شلوار را آماده میکنیم و به دست او میدهیم. تمام این مراحل به آرامی و با صبر و حوصله انجام میشود.
? برای این آموزشها به شرایط خاصی نیاز است؟
ـ بله، آموزش باید به صورت نفر به نفر(به ازای هر کودک یک مربی) انجام شود. ساعات کار و آموزش به این بچهها در طول روز براساس آنچه در آمریکا انجام میشود، ? ساعت است. آموزشها باید با برنامهریزی دقیق و مناسب انجام شود و در حدود دو تا سه سال به صورت انفرادی و بعد از آن گروهی باشد. والدین باید به شکل موثر با مربی همکاری داشته باشند و آموزشها را یاد بگیرند، البته آنها مجاز نیستند خودشان بهطور مستقیم به کودک آموزش دهند بلکه باید رفتارهای آموخته شده از سوی مربی را از آنها بخواهند. این بچه را باید حتیالامکان وارد گروه کودکان عادی کرد و حتی به مدارس عادی فرستاد. رفتارهای مناسب آنها را باید با تشویق در آنها تثبیت کرد، از جمله دادن خوراکی، نوازش، گفتن آفرین و....
? آیا اتیسم یک بیماری شایع است؟
ـ متاسفانه تعداد اتیسم روز به روز در حال افزایش است. براساس آمار سازمان بهداشت جهانی آمریکا در سال ???? از هر یکصد تولد یک کودک مبتلا به اتیسم است. البته این آمار در کشور ما فرق میکند، سال گذشته سازمان کودکان استثنایی براساس میزان ثبت نام خود این آمار را یک در هزار اعلام کردهاست.
? اتیسم در بین دخترها شایعتر است یا پسرها؟
ـ نسبت اتیسم در پسرها ? تا ? برابر بیشتر از دخترهاست.
? ضریب هوشی این کودکان در چه حدی است؟
ـ ضریب هوشی آنها در حدود ?? درصد است ولی مشخص نیست که آیا این کودکان از ابتدا دارای بهره هوشی کمی هستند و یا به دلیل بیتوجهی به محرکهای محیطی است. در واقع تستی برای اندازهگیری میزان هوش این کودکان وجود ندارد.
? گفته میشود گاهی در بین کودکان اتیسم استعدادهای خاصی وجود دارد، آیا این درست است؟
ـ بله، در برخی از این بچهها جزایر هوشی وجود دارد، مثلا بعضی از آنها در درک موسیقی خیلی قوی هستند و فقط با یکبار شنیدن یک موزیک میتوانند آن را بنوازند. عدهای در ریاضی توانایی بالایی دارند و مثلا میتوانند تمام اعداد یک کتابچه قطور تلفن را حفظ کنند. من بچهای را میشناسم که وقتی تاریخ تولدت را به او بگویی، روزش(چندشنبه) را به تو میگوید. جالب است بدانید، آقای بیل گیتس صاحب شرکت مایکروسافت هم اتیسم دارد.
? آیا این بچهها میتوانند جذب مدارس عادی شوند؟
ـ بله، بعد از کار با این بچهها آنها میتوانند به مدارس عادی و یا استثنایی وارد شده و یا جذب گروههای توانبخشی شوند. البته بهتر است حتیالامکان آنها را روانه مدارس عادی کرد تا در کنار بچههای عادی رشد کنند و از آنها یاد بگیرند. حتی بهتر است آنها را از کودکی مهد کودکهای عادی فرستاد.
? آیا مدارس در این زمینه همکاری لازم را دارند؟
ـ معمولا نه، اما بالاخره به هر دلیلی راضی میشوند و حضور این بچهها را میپذیرند. امیدوارم روزی مقاومت آموزش و پرورش برای این کودکان در کشورمان از بین برود.
? حضور و آموزشهای این بچهها در مدارس عادی مانند سایر بچهها خواهد بود؟
ـ برخی از کودکان نیاز به همراهی یک مربی در مدرسه دارند تا به کمک او مطالب آموزشی را بهتر درک کنند. در برخی از کشورها با حذف برخی از مواد درسی به این بچهها امکان میدهند تا با توجه به استعدادها و جزایر هوشی خود پیشرفت کنند.
? در چه دروسی توانایی دارند؟
ـ فیزیک، شیمی، کامپیوتر، موسیقی و نقاشی (نقاشیهای کاملا عینی با رعایت تمام جزییات دنیای واقعی). ما در بین این افراد فضانورد، طراح صنعتی و.... داریم.
? در پایان چه توصیهای به خانوادههای آنها دارید؟
ـ اتیسم درمان قطعی ندارد و مردم برای درمان به راههای غیر اصولی و بینتیجهای مانند انرژی درمانی، هومیوپاتی و... متوسل نشوند چون جز اتلاف وقت و هزینه فایدهای برای آنها ندارد.
http://farmhand.parsiblog.com/Archive43641.htm
سندرم آسپرگر:
اختلال آسپرگر که همچنین سندرم آسپرگر نیز نامیده می شود یک اختلال نموی است که با نقص در مهارتهای اجتماعی ، دشواری در ایجاد روابط اجتماعی و تمرکز و هماهنگی ضعیف ، و علائق محدود اما هوش معمولی و مهارتهای گفتاری کافی در زمینه های لغت و گرامر مشخص می شود . اختلال آسپرگر تا حدی دیرتر از اوتیسم ظهور می کند یا حد اقل دیر تر تشخیص داده می شود . یک فرد آسپرگری تاخیر واضحی در شروع صحبت کردن ندارد . به هر حال این کودکان دارای مشکل در فهم ظرافتهای گفتاری مثل طعنه ها یا شوخی ها ی مورد استفاده در مکالمات هستند . در حالیکه بسیاری از کودکان اوتیستیک دارای عقب ماندگی ذهنی هستند اما این کودکان دارای هوش نرمال یا بالاتر از نرمال هستند . آسپرگر گاهی اوقات به اشتباه به اوتیسم های با عملکرد بالا خوانده می شوند
کرایتریای تشخیصی آسپرگر در DSM IV به شرح زیر می باشند
(A) نقص کیفی در تعاملات اجتماعی که با حد اقل 2 مورد از موارد زیر مشخص می شود:
1- اختلال مشخص شده در استفاده از رفتارهای غیر کلامی نظیر تماسهای چشمی یا بیان صورتی یا حالات بدنی و ژست ها و تنظیم تعاملات اجتماعی
2- ناتوانی در ایجاد روابط با هم سن و سالان متناسب با مراحل رشد و نمو
3- ناتوانی در به اشتراک گذاردن لذات و علایق یا دستاوردها مثل ناتوانی در نشان دادن یا آوردن یا اشاره به چیز های مورد علاقه
4- ناتوانی در تعاملات دو جانبه هیجانی
(B)رفتارها علایق و فعالیتهای محدود و تکراری که با حداقل یکی از موارد زیر مشخص می شود
1- اشتغال فراگیر ذهنی با یکی یا بیشتر از علایق محدود و کلیشه ای که از لحاظ شدت یا تمرکز غیر نرمال است
2- شیفتگی غیر قابل انعطاف واضح با عادات یا روشهای غیر عملی nonfunctional routines and rituals
3- رفتارهای تکراری و کلیشه ای حرکتی مثل بازی با انگشتان یا فشار دادن یا پیچاندن آنها یا حرکات ترکیبی کل بدن
4- اشتغال ذهنی فراگیر با قسمتهای اشیا
(C) اختلال باعث نقص مشخص بالینی در روابط اجتماعی و اشتغال با دیگر زمینه های مهم عملکردی می شود.
( D) عدم وجود اختلال واضح بالینی در شروع صحبت کردن مثلا" بیان یک کلمه ای تا سن دو سالگی یا عبارات ارتباطی تا سن 3 سالگی
(E) عدم تاخیر بالینی مشخص در نمو شناختی یا در رشد مهارتهای متناسب با سن خودیاری(self help skills) یا رفتارهای تطابقی ( بجز در روابط متقابل اجتماعی) و کنجکاوی درباره محیط در دوران کودکی
(F) کرایتریا برای دیگر اختلالات خاص PDD یا اسکیزوفرنی نباشد
اختلال فرو پاشنده کودکی:
این اختلال بسیار نادر با پسرفت واضح در موارد متعددی از عملکرد ها نظیر کنترل ارادی روده و مثانه و مهارتهای گفتاری و اجتماعی متعاقب دو سال رشد و نمو واضح طبیعی رخ می دهد با این مفهوم علائم اختلال فروپاشنده کودکی فقط بعد از حداقل 2 سال رشد و نمو نرمال رخ می دهد و شروع پسرفت پیش از سن 10 سالگی باشد . کرایتریای این اختلال بر اساس DSM IV به شرح زیر هستند
کرایتریای تشخیصی اختلال فروپاشنده کودکی
A. رشد و نمو نرمال در حد اقل 2 سال اول بعد از تولد که با وجود مهارتهای ارتباطی غیر گفتاری ، روابط اجتماعی، بازی و رفتارهای تطابقی متناسب با سن مشخص می شود
B. از دست دادن واضح مهارتهای قبلی کسب شده ( قبل از سن 10 سالگی) در حد اقل 2 مورد از موارد زیر
1- زبان بیانی و دریافتی expressive&receptive language
2- رفتارهای تطابقی و مهارتهای اجتماعی
3- کنترل روده و مثانه
4- بازی
5- مهارتهای حرکتی
C. عملکرد غیر طبیعی در حداقل 2 مورد از موارد زیر
1- نقص کیفی در تعاملات اجتماعی مثل نقص در رفتارهای غیر کلامی ، نقص در ایجاد روابط بین فردی ، نقص در روابط اجتماعی و هیجانی متقابل
2- نقص کیفی در ایجاد ارتباط مثل تاخیر یا کمبود در مهارتهای گفتاری یا ناتوانی در شروع یا نگهداری یک مکالمه یا بروز گفتار کلیشه ای و تکراری و عدم انجام بازیهای خود باورانه کودکانه
3- رفتارها، علائق و فعالیتهای محدود ، تکراری و کلیشه ای مشتمل بر حرکات کلیشه ای
D. اختلال دلیل موجهی برای دیگر اختلالات نافذ رشد یا اسکیزوفرنی نباشد
سندرم آسپرگر:
اختلال آسپرگر که همچنین سندرم آسپرگر نیز نامیده می شود یک اختلال نموی است که با نقص در مهارتهای اجتماعی ، دشواری در ایجاد روابط اجتماعی و تمرکز و هماهنگی ضعیف ، و علائق محدود اما هوش معمولی و مهارتهای گفتاری کافی در زمینه های لغت و گرامر مشخص می شود . اختلال آسپرگر تا حدی دیرتر از اوتیسم ظهور می کند یا حد اقل دیر تر تشخیص داده می شود . یک فرد آسپرگری تاخیر واضحی در شروع صحبت کردن ندارد . به هر حال این کودکان دارای مشکل در فهم ظرافتهای گفتاری مثل طعنه ها یا شوخی ها ی مورد استفاده در مکالمات هستند . در حالیکه بسیاری از کودکان اوتیستیک دارای عقب ماندگی ذهنی هستند اما این کودکان دارای هوش نرمال یا بالاتر از نرمال هستند . آسپرگر گاهی اوقات به اشتباه به اوتیسم های با عملکرد بالا خوانده می شوند
کرایتریای تشخیصی آسپرگر در DSM IV به شرح زیر می باشند
(A) نقص کیفی در تعاملات اجتماعی که با حد اقل 2 مورد از موارد زیر مشخص می شود:
1- اختلال مشخص شده در استفاده از رفتارهای غیر کلامی نظیر تماسهای چشمی یا بیان صورتی یا حالات بدنی و ژست ها و تنظیم تعاملات اجتماعی
2- ناتوانی در ایجاد روابط با هم سن و سالان متناسب با مراحل رشد و نمو
3- ناتوانی در به اشتراک گذاردن لذات و علایق یا دستاوردها مثل ناتوانی در نشان دادن یا آوردن یا اشاره به چیز های مورد علاقه
4- ناتوانی در تعاملات دو جانبه هیجانی
(B)رفتارها علایق و فعالیتهای محدود و تکراری که با حداقل یکی از موارد زیر مشخص می شود
1- اشتغال فراگیر ذهنی با یکی یا بیشتر از علایق محدود و کلیشه ای که از لحاظ شدت یا تمرکز غیر نرمال است
2- شیفتگی غیر قابل انعطاف واضح با عادات یا روشهای غیر عملی nonfunctional routines and rituals
3- رفتارهای تکراری و کلیشه ای حرکتی مثل بازی با انگشتان یا فشار دادن یا پیچاندن آنها یا حرکات ترکیبی کل بدن
4- اشتغال ذهنی فراگیر با قسمتهای اشیا
(C) اختلال باعث نقص مشخص بالینی در روابط اجتماعی و اشتغال با دیگر زمینه های مهم عملکردی می شود.
( D) عدم وجود اختلال واضح بالینی در شروع صحبت کردن مثلا" بیان یک کلمه ای تا سن دو سالگی یا عبارات ارتباطی تا سن 3 سالگی
(E) عدم تاخیر بالینی مشخص در نمو شناختی یا در رشد مهارتهای متناسب با سن خودیاری(self help skills) یا رفتارهای تطابقی ( بجز در روابط متقابل اجتماعی) و کنجکاوی درباره محیط در دوران کودکی
(F) کرایتریا برای دیگر اختلالات خاص PDD یا اسکیزوفرنی نباشد
از بین تمام موضوعاتی که کنجکاوی جامعه ی نوین بشری را برانگیخته است، هیچ کدام به جذابیت هوش نیست. واژه "هوش"
هم به وسیله ی افراد متخصص و هم توسط افراد معمولی چنان به کَرات به کار
می رود که معنای آن بدیهی تلقی شده و از قراینی که همراه آنها به کار
رفته، استنباط می گردد حتی میان متخصصان هم تعریف واحدی برای آن وجود
ندارد ؛ زیرا واژه ی "هوش" یک اسم است، یعنی کلمه ای که بر شیء یا چیزی با
مشخصات یا اوصاف معین دلالت دارد. هوش امری بسیار پیچیده و انتزاعی است که
ویژگی های معینی مانند سبک و سنگین، قرمز و آبی ندارد.
هدف از این آزمون نه تنها ارائه ابزاری برای اندازه گرفتن بهره ی هوشی (I.Q) است بلکه طرح اطلاعات مهمی در خصوص هوش انسان است
که برای شما کاربر محترم ارزشمند خواهد بود؛ زیرا به شما کمک می کند تا به
خود ادراکی و تجزیه و تحلیل عمیق تر توانایی خویش برای مقابله با معضلات
جامعه ای که در آن به سر می برید دست یابید.
شرایط پاسخ گویی
این آزمون برای اندازه گرفتن هوش طراحی شده است. اگر سن شما یازده سال یا بیشتر است می توانید در این آزمون شرکت کنید. فقط زمانی به سؤالات آزمون پاسخ دهید که با نشاط و سرحال هستید. حتماً در جایی ساکت، راحت و با نور کافی به سؤالات پاسخ دهید. لطفاً محدودیت زمانی را رعایت کنید و در هنگام پاسخگویی به سؤالات با هیچ فردیمشورت نکنید.
توجه: گرچه آزمون مذکور، ضریب
نسبتاً صحیحی از هوش شما را در اختیارتان قرار می دهد، ولی بسیاری از جنبه
های دیگر ذهن انسان مانند خلاقیت، استعداد، موسیقی و مهارت های روانی –
حرکتی نیز وجود دارند که آزمون بهره ی هوشی آنها را اندازه نمی گیرد.
دستورالعمل ها را بخوانید :
الف ) راهنمای اجرای آزمون
- این آزمون ترجیحاً برای رده سنی 11 تا 16 سال قابل اجراست. ولی افراد دیگر هم می توانند در این آزمون شرکت کنند.
- 45 دقیقه فرصت دارید که به 60 سؤال پاسخ دهید. از این محدوده ی زمانی فراتر نروید.
- به همه ی سؤال ها پاسخ دهید. اگر پاسخ را نمی دانید حدس بزنید. هیچ سؤالی را بدون پاسخ باقی نگذارید.
- اگر چنین به نظر می رسد که سؤالی بیش از یک پاسخ دارد یا اصلاً پاسخ
صحیحی ندارد گزینه ای را انتخاب کنید که به نظر شما بهترین است. این سؤال
ها عملاً طوری طراحی شده اند که توانایی تفکر و استدلال شما را بیازمایند.
ب ) نمونه ی سؤال ها
نمونه سؤال های زیر را پیش از شروع آزمون به دقت بخوانید:
1 – در برخی از سؤال ها از شما خواسته شده است که مقایسه ای انجام دهید.
مثال : نسبت قایق به آب مثل نسبت هواپیما است به :
خورشید – زمین – آب – آسمان – درخت
پاسخ : آسمان صحیح است. قایق در آب حرکت می کند. این امر را می توان با
هواپیمایی مقایسه کرد که در آسمان حرکت می کند. همچنین شما باید طرح هایی
را با یکدیگر مقایسه کنید.
مثال : نسبت به مثل نسبت است به :
الف) ب) ج ) د ) ه)
پاسخ : گزینه (ج) صحیح است. دایره ای که به دو قسمت تقسیم شده، می توان با مربعی مقایسه نمود که آن نیز به دو قسمت تقسیم شده است.
2 – در برخی از سؤال ها، گروهی از پنج شیء به شما داده خواهد شد.
چهارتای آنها وجه اشتراکی خواهند داشت ؛ یعنی به طریقی مشابه یکدیگر
خواهند بود. از شما خواسته خواهد شد که شیء را که با چهارتای دیگر تشابه
ندارد، انتخاب کنید.
مثال : کدام یک از این پنج شیء کمترین شباهت را با چهار مورد دیگر دارد ؟
سگ – اتومبیل – گربه – پرنده – ماهی
پاسخ : اتومبیل صحیح است. بقیه همگی موجودات زنده هستند. اتومبیل، موجود زنده نیست.
مثال : کدام یک از این پنج طرح کمترین شباهت را با چهار مورد دیگر دارد؟
الف ) ب ) ج) د) ه)
پاسخ : گزینه ی ( د ) صحیح است. بقیه ی گزینه ها همگی از خطوطی راست تشکیل شده اند. دایره، خط منحنی است.
3 – در برخی از سؤال ها، اعداد یا حروفی به شما ارائه می شود که
دارای نظمی معین هستند. ترتیب این اعداد یا حروف از الگوی معینی پیروی می
کند، اما یکی از آنها با این نظم و ترتیب جور در نمی آید. شما باید آن را
که با الگوی ترتیب بقیه همخوانی ندارد انتخاب کنید.
مثال : کدام یک از این اعداد به گروه زیر تعلق ندارد؟
13 – 11 – 10 – 9 – 7 – 5 – 3 – 1
پاسخ :10 صحیح است. اعداد فرد که از 1 شروع شده ؛ به ترتیب آمده اند. عدد 10 زوج است که با این گروه جور در نمی آید.
4 – همچنین شما باید برخی مسائل را حل کنید.
حل این مسائل مستلزم دانش ریاضی عمیق و پیچیده نیست بلکه این مسائل میزان
منطقی بودن شما را می آزمایند؛ یعنی کیفیت درست فکر کردن شما را می سنجد.
شما حالا آماده شروع آزمون هستید. هر سؤال را به دقت بخوانید و حروف
گزینه ی صحیح یا عددی را که انتخاب کرده اید علامت بگذارید.
آیا مایلید به افکار کسی که در کنار دستتان نشسته است پی ببرید؟ اگر با افراد زیادی مواجه شده باشیم میتوانیم بسیاری از افراد را حتی از نوع صحبت کردنشان بشناسیم. اما این شناخت در مواجه حضوری با دانستن بسیاری از حالات ثابت شده در علم روانشناسی بهترین فرهنگ نامة آدمشناسی را برایمان میگشاید. با شناخت بیشتر افراد، ارتباطمان جهت دار میشود و در مدت کوتاهی خواهیم توانست که به هدف مورد نظر از این آشنایی و ملاقات نزدیک شویم. ایجاد رابطه صحیح باعث رشد عزت نفس در انسان میشود و ارتباط ما با خودمان و اطرافیان تقویت میشود
.
پوشش برتر از دیدگاه روانشناسان
در روانشناسی رنگها میخوانیم که رنگ سیاه نمایانگر مرز مطلق است . (1) لذا کسی که رنگ سیاه میپوشد، میخواهد نشان دهد که مرزی را ایجاد کرده است . اما این که این مرز برای چیست، در موقعیتهای مختلف ممکن، است متفاوت باشد . گاه لباس سیاه را در ماتم و عزا میپوشند، برای آن که نشان دهند بین آنها و عزیزشان فاصله افتاده و مرز زندگی آنها را از هم جداکرده است و یا برای آن که نشان دهند که در حریم خانه و خانوادهی آنها حادثهای رخ داده است که انجام برخی از کارهای معمولی که سایر خانوادهها انجام میدهند، برای آنان میسر نیست .
اما گاهی هم سیاه میپوشند، نه برای عزا و ماتم بلکه برای مشخص کردن مرزها و حریمهای اجتماعی و حجاب یک خانم مسلمان با چادر سیاه از این دسته است .
وقتی که خانمی چادر مشکی به سر میکند و با وقار و متانت تمام قدم به عرصهی اجتماع میگذارد، با این نحوهی پوشش میخواهد نشان دهد که هرکسی حق ندارد به این حریم پاک، مقدس و خصوصی وارد شود . این حریم، حریم حرمت، حیا و احترام است، نه جای هرزگی، آلودگی و هوس بازی . در واقع او با حجاب مشکی و چادر سیاه، بین خود و مردان نامحرم مرزی عاقلانه ایجاد میکند، او با این سیاهی ظاهری اما ریشه دار در درون خود میخواهد نگاه تیز و برندهی هرزگی و ابتذال را بشکند و نگذارد در حریم عفاف، پاکی و نجابت اونامحرمی وارد شود و حرمت او را از بین ببرد . لذا چادر مشکی به منزلهی حرمت و احترام است . مرز ادب، کرامت، حیا و عفت است . مرز آداب است و نشان میدهد که در این محدوده باید حریم را نگه داشت و به صاحب حرم بادیدهی احترام و ادب نگریست .
از نظر روانی نیز وقتی انسان پارچهی سیاهی را میبیند، دیگر چندان رغبتی به نگاه کردن پیدا نمیکند و خود به خود نظر را بر میگرداند . نگاه به رنگهای روشن چشم ار باز و رغبت مشاهده و تمرکز بردیدن را دوچندان میکند، به عبارت دیگر از دیدگاه روانشناسی رنگها، نگاه به رنگهای تیره، به ویژه رنگ سیاه که بی رنگی مطلق است، تقریبا تمام رغبتها را از بین میبرد .
روان شناسان امروز میگوید: «سیاه به معنای «نه» بوده و نقطهی مقابل «بله» یعنی سفید است» (2) با این نگاه باید گفت: آن کس که در مقابل نامحرم سیاه میپوشد، در واقع میخواهد به او «نه» بگوید و آن کسی که رنگ جذاب میپوشد، در واقع خواسته یا ناخواسته خود را در معرض نگاههای هرزه و آلوده قرار میدهد و وسیلهی آلودگی و انحراف خود و جامعه را فراهم میکند .
در روانشناسی رنگها میخوانیم که «سفید به صفحهی خالی میماند که داستان را باید روی آن نوشت، ولی سیاه نقطه پایانی است که در فراسوی آن هیچ چیز وجود ندارد» (3) بنابراین زنی که در برابر نامحرم و در بیرون از خانه لباس سفید و رنگارنگ میپوشد، از ایمنی کمتری برخوردار است، ولی زنی که چادر سیاه میپوشد، حداکثر ایمنی را برای خود ایجاد کرده است و نشان میدهد که اینجا نقطهی پایان نگاههای نامحرمان است و در فراسوی این حجاب، جایی برای نفوذ نگاهها و نیتهای ناپاک نیست .
در جای دیگری در بحث روانشناسی رنگها میخوانیم که: «سیاه، نشانگر ترک علاقه یا انصراف نهایی بوده ... و از تاثیر قوی برهر رنگی که در همان گروه (درکنارآن) قرار گرفته باشد، برخوردار است و خصلت آن رنگ را مورد تاکید و اهمیت قرار میدهد . . » (4)
از این رو کسی که چادر مشکی میپوشد، میخواهد با رنگ سیاه چادر دائما جلوه و نمای خود را نفی کند و خود را از نگاههای دیگران دورنگه دارد . آن کس که چادر مشکی میپوشد، رنگ مشکی چادر او نشان گر ترک علاقه یا انصراف نهایی است، یعنی چادر مشکی به نگاههای نامحرم میگوید هیچ جایگاهی برای نگاه شما در من وجود ندارد .
بنابراین باید به روانشناسی و جامع نگری زن ایرانی آفرین گفت که برای حفظ حرمت، عفت و پاکی خود و همچنین پاسداری از مرزهای خویش و جامعهی خویش و برای سالم سازی محیط اجتماعی خود، بهترین حجاب، یعنی چادر و مناسبترین رنگ یعنی مشکی را انتخاب کرده است .
زنان و دختران نجیب ایرانی برای حفظ حرمت و احترام خود و برای سالم سازی محیط اجتماعی خویش و برای دورماندن خود و جامعه از آلودگیها، وقتی که از خانه بیرون میآیند، چادر مشکی برسر میکنند و پس از انجام کارهای روزمره و ضروری خود با قلبی آرام و فکری آزاد و سالم وقتی که به خانه بر میگردند، یا در محیطی که از نگاههای مشکوک و آلوده به دور است قرار میگیرند، چادر مشکی را از سر بر میدارند و در حدود مرزها و مملکتخویش با پوشیدن بهترین لباسها و با جذابترین رنگها، طراوت، زیبایی، گرمی و شادابی خود را برای اهل خانه، برای همسر و همدم و مونس خویش به نمایش میگذارند و به محیط خانه صمیمیت، صفا و آرامش میبخشند و به شریک زندگی خود و یا به والدین خود با کمال سرافرازی و صداقت اعلام میدارند که امانت وجودم را در صیانت صدف محکم چادر مشکی بدون دستبرد نگاههای آلوده به خانه برگرداندهام و منتظر دریافت نگاههای گرم و محبتآمیز صاحبان حرم خود هستم .
بنابراین بهترین حجاب زنان در بیرون از خانه و در محیط اجتماع به طور کل در برابر نامحرمان، چادر مشکی است که علم تجربی روان شناسان روز نیز آن را تایید میکند . باید صمیمانه از مادران و والدین تشکر و سپاسگزاری کنیم که به برکت تقوای الهی و نورانیت تعالیم دین مبین اسلام، این گونه زیبا، به جا و دقیق، چادر مشکی را برای حجاب خود و دختران عفیفشان برگزیدهاند و در آن زمان که هنوز علم روانشناسی به شکل امروزی خود از مادر علم متولد نشده بود، با دیدی کارشناسانه و به عبارت دقیقتر با دیدی الهی، روان شناختی و جامعه شناسانه با ما رفتار کرده و رفتار کردن را به ما آموختهاند
.
نظریات روان درمانی
ضرورت نیاز به نظریات روان درمانی
هر روان درمانگری در کار خود خواه ناخواه از نظریه خاصی پیروی میکند، بطوری که گفته میشود استفاده از نظریههای علمی در روان درمانی بکار درمان و فرآیند تغییر رفتار و بهبود مشکلات سرعت میبخشد و از هدر رفتن نیروها جلوگیری میکند. هر مشاور و روان درمانگری باید سرانجام به نقطه نظری متوسل شود. کسب چنین نقطه نظری ممکن است سالها به طول بیانجامد و مستلزم زحمات فراوان باشد.
روان درمانگر علاوه بر دانستن نظریات موجود درباره ساخت شخصیت و تغییر رفتار ، باید پیش فرضهای خودش را درباره ماهیت انسان و فرآیند علم یافتن بداند و نیز به ارزشها و دیدگاههای خودش درباره زندگی خوب و الگوی شخصی که نقشش را کامل ایفا میکند، آگاه باشد. وی از طریق این آگاهیها نظام واحدی برای خود بوجود میآورد که در موقعیت خاص او بکارگیری آن برایش راحتتر و موثرتر است. بطور کلی پایه و اساس کاربرد علمی روان درمانی و مشاوره همان نظریهای است که بر اساس تجارب مشاورهای و مطالعات تجربی تدوین شده است. بر این اساس روان درمانگری موفقتر و کارآمدتر است که هم از نظریات علمی معتبر آگاهی دارد و هم در بکار بستن آنها تجربه کسب کرده است.
انواع نظریات روان درمانی
نظریات متعددی در روان درمانی ارائه گردیده است که بین آنها تفاوتهایی از لحاظ این که چه اعتقادی نسبت به شخصیت ، ماهیت انسان و مفهوم اضطراب و بیماری روانی دارند، دیده میشود و بر اساس این مفاهیم بنیادی در فرآیند روان درمانی ، شیوهها ، اصول و تکنیکهای مختلفی نیز ارائه میکنند. مهمترین نظریات روان درمانی به قرار زیر است:
روانکاوی
این نظریه درمانی مبتنی بر دیدگاه « فروید » میباشد. منظور از آن شناخت سطح روانی نیست، بلکه هدف آن است که انگیزههای درونی و عمقی رفتار و اختلالات روانی را شناسایی کنیم و پس از تجزیه و تحلیل ، مراجع را در غلبه بر آنها یاری دهیم. از طرفی روانکاوی سعی بر این است که امیال واپس زده شده را ردیابی کرده، نوع کشمکشها را مشخص کرد و سپس به بیمار یاری داد تا بر آنها غلبه کند.
نظریه روان شناسی فردی آدلر
چون در نظر « آدلر » فرد روان نژند و مضطرب ، فردی مایوس است و خود را حقیر میبیند، از هدفهای عمده درمان آن است که یاس را در فرد از بین ببریم، به او توان و شهامت خطر کردن و عمل را برای نیل به هدفهایش بدهیم و به او کمک کنیم تا فردی بشاش و جذاب شود. فرآیند درمان در روان شناسی فردی آدلر عبارت است از ایجاد رابطه حسنه و حفظ آن در طول درمان ، برملا کردن هدفهای بیمار و شیوه زندگی او و چگونگی تاثیر هدفها بر شیوه زندگی ، ایجاد بصیرت از طریق تعبیر و تفسیرهای ضروری و بالاخره بازآموزی و دادن جهت گیری مجدد به مراجع.
نظریه درمان عقلانی _ عاطفی الیس
درمان عقلانی _ عاطفی « آلبرت الیس » ، یک شیوه جامع درمان است که مشکل فرد را از سه دیدگاه شناختی ، عاطفی و رفتاری مورد امعان نظر و حمله قرار میدهد و سعی میکند که با ایجاد شناخت مطلوبی در فرد ، اثرات مثبت و منطقی عاطفی و رفتاری در او ایجاد شود. پس از خاتمه درمان انتظار میرود که فرد عقاید غیر منطقی و غیر عقلانی خود را رها کند و به سوی تفکر منطقی و عقلانی روی آورد.
نظریه درمان مراجع _ محوری راجرز
روان درمانی در این نظریه ، رها کردن استعدادهایی است که از قبل در فردی که بالقوه مستعد و تواناست، وجود دارد. مهمترین هدف فرآیند درمان ، افزایش خودآگاهی و نیل به خود شناسی است. بطوری که فرد با خصوصیات خود به منزله یک انسان یگانه و منحصر به فرد بیشتر آشنا شود. برای رسیدن به این هدف باید شرایط ارزشی کاهش یابد و تئجه و احترام غیر شرطی فرد به خودش افزایش یابد.
گشتالت درمانی پرلز
این نظریه شیوهای از درمان است که بر افکار و احساساتی که فرد در زمان و مکان بلاخص (اینجا و اکنون) تجربه میکند، تمرکز دارد. اضطراب انسان در نظر « پرلز » زاده شکاف میان حال و آینده است و انسان بدان دلیل مضطرب میشود که وضعیت موجود را رها میکند و درباره آینده و نقشهای احتمالیاش به تفکر میپردازد. از این رو هدف درمان آن است که شکافها و خلا موجود در زندگی فرد که همان امور ناتمام و گریز از حال است، شناخته شوند و به فرد کمک شود تا از راه تماس ، آگاهی و تجربه این شکاف را پر کند و به ایجاد تعامل ، وحدت و تحقق نفس نایل آید.
نظریه درمان مبتنی بر تحلیل ارتباط محاورهای برن
شیوه « برن » در درمان روشی عقلانی است که فرد را در تجزیه و تحلیل و درک رفتار خویش و همچنین در کسب آگاهی و قبول مسئولیت با توجه به آنچه که در زمان حال اتفاق میافتد، یاری میدهد. هدف این نظام درمانی آن است که حالت من بالغ را از خواستها و تاثیرات نامطلوب و مخرب حالات من کودکی و من والدینی آزاد کند و بدان وسیله تغییرات رفتاری مطلوب را در فرد بوجود آورد.
نظریه واقعیت درمانی گلاسر
واقعیت درمانی شیوهای است مبتنی بر عقل سلیم و درگیری عاطفی. اساس این نظریه بر چگونگی هویت و تشکیل و تغییر آن قرار دارد و هدف اصلی روان درمانی مبتنی بر آن نیز همانا تغییر هویت ناموفق و ایجاد رفتار مسئولانه در فرد است. چرا که انسان به این دلیل با اضطراب و ناراحتی مواجه میشود که رفتار غیر مسئولانهای دارد.
نظریه رفتار درمانی
این شیوه درمانی از تکنیکها و اصول مربوط به نظریه رفتارگرایی و یادگیری برای کاهش یا تغییر رفتارهای نامطلوب استفاده میکند. این تکنیکها بسیار متنوع هستند که مهمترین آنها حساسیت زدایی منظم ، آموزش شیوه ابراز وجود ، متوقف کردن فکر ، انزجار درمانی و ... است.
تیک:
آدمی همواره در مورد سلامت جسم ،روابط اجتماعی و جایگاه خود در این عالم نگران بوده است و در این زمینهها سوالات بسیاری مطرح کرده و پیرامون آنها نظریاتی ابراز داشته است. بعضی از این نظریات تقریبا جهان شمول به نظر میرسند و در بسیاری از مناطق دنیا و اکثر دورههای تاریخی دیده میشوند. طبق نظریههایی کهن که امروزه هم به چشم میخورد، اختلال روانی نتیجه عملکرد نیروهای ماوراء طبیعی و جادوئی مثل ارواح شرور و شیطان است. در جوامعی که این نظریه را باور داشتند، درمان به صورت جن گیری انجام میشده است.
تاریخچه اختلالات روانی از جمله تیک ها
در تاریخ اختلالات روانی این عقیده نیز رواج داشته که آنها را ناشی اختلال کارکرد بدن میدانستند
افلاطون رفتار پریشان را برخاسته از تعارضات درونی بین هیجان و عقل به شمار میآورد. برخورد به مبتلایان به این اختلالات خط سیری از برخورد غیر انسانی تا برخوردهای انسانیتر را شامل میشود. جنبش معطوف به درمان انسانیتر با این بیماران با کارهای فیلیپ پنیل آغاز شد. بتدریج تغییرات اصلاحیتر بیشتری آغاز و ادامه یافت و تحقیقات علمی درسبب شناسی ، طبقه بندی و درمان اختلالات انجام گرفت در مورد اختلال تیک هم برای نخستین بار در سال 1885 ژرژ ژیل دلاتوره وقتی درفرانسه باژان مارتین شارکوکارمیکرد بیماری را توصیف کرد که بعد ها به نام اختلال توره شناخته شد. او متوجه سندرومی در بین چند تن از بیمارانشد که شامل تیک های متعدد حرکتی بد دهنی و پژواک کلام بود.
تعریف تیک
تیک عبارتست از اجرای یک حرکت یا انتشار یک صوت به صورت ناگهانی، سریع،ادواری،ناموزون قالبی،اگر چه بیمار آن را غیر قابل مقاومت و غیر ارادی می داند اما فراوانی تیک تغییر ناپذیر است و امکان عدم بروز آن در مدت زمانهای کم و بیش وجود دارد.
تنیدگی به تشدید تیک ها و فعا لییت های سرگرم کننده(مانند قرائت و خیا طی)به کاهش آنها منجر می شودو معمولا در خلال خواب نا پدید شده یا در حد قابل ملاحظه
ای کاهش پیدا می کند
انواع کلی تری از تقسیم بندی های تیک که در بیشر منابع از آنها نام برده شده :
1- -تیک های حرکتی ساده(SIMPLE MOTOR TICS): حرکات بی معنی، ناگهانی و کوتاه میباشند. مانند: چشمک زدن، بالا انداختن شانه، بالا بردن بینی، حرکت دادن دستها و پاها.
2-تیک های آوایی ساده(SIMPLE PHONIC TICS): اصوات غیر ارادی ای که از بینی، گلو و دهان خارج میگردند. مانند: سرفه کردن، صاف کردن گلو، بالا کشیدن بینی، خرخر کردن، آروغ زدن، تقلید اصوات حیوانات.
3- تیک های حرکتی پیچیده(COMPLEX MOTOR TICS): حرکاتی که بیشتر هدفمند بوده و چندین عضله بطور هماهنگ در ایجاد آنها دخالت دارند. مانند: کشیدن لباس، لمس کردن دیگران، لمس کردن اشیاء، شکلک درآوردن، نیشگون گرفتن، بوسیدن خود و یا دیگران، آب دهان انداختن، خاراندن، شانه زدن موها، ضربه با نوک انگشت، پریدن و لی لی رفتن، زبان درازی، لمس کردن بینی، بوییدن اشیاء و افراد، حرکات پرتابی، پژواک کرداری (ECHOPRAXIA) (تکرار و تقلید غیر ارادی حرکات دیگران)، کوپروپراکسیا (COPROPRAXIA) (انجام حرکات و ژستهای قبیح، زننده، و ناپسند نزد جامعه)
4- تیک های آوایی پیچیده(COMPLEX PHONIC TICS): آواهای هدفمند تر و طولانی تر. مانند: پژواک گویی (ECHOLALIA) (تکرار غیر ارادی کلمات و جملات دیگران)، مکررگویی(PALILALIA) (تکرار غیر ارادی کلمات و جملات خود)، مکررخوانی(LEXILALIA)(تکرار غیر ارادی کلماتی که خوانده میشوند)، کوپرولالیا و یا بد دهنی (COPROLALIA)(بیان واژه ها و الفاظ رکیک، قبیح و ممنوعه)،صحبت کردن با خود، خندیدن و فریاد کشیدن های ناگهانی.
درمان:
نخستین گام در تعیین مناسب ترین شیوه درمانی اختلالات تیک بررسی کارکرد کلی کودک یا نوجوان است. خانواده، معلمین و همسالان گاهی تیک ها را اشتباها به عنوان رفتارهای هدفمند تفسیر می کنند و زمانی باید کودک به عنوان ابتلا به یک مشکل رفتاری تحت درمان قرار گیرد که واقعا حرکات مزبور به صورتی غیر ارادی بروز کنند. درمان باید با آموزش جامع خانواده شروع شود بطوری که کودک مبتلا ندانسته به خاطر رفتارهای تیک تنبیه نشود. خانواده همچنین بایستی با سیر تشدید و تخفیف متناسب بسیاری از اختلالات تیک آشنا شوند. در موارد خفیف کودکان دچار اختلالات تیک که عملکرد اجتماعی و تحصیلی خوبی دارند ممکن است نیازی به درمان نداشته باشند. در موارد شدیدتر کودکان مبتلا از سوی همسالانشان طرد می شوند و بر اثر ماهیت مخرب تیک ها کارکرد تحصیلی کودک مختل می شود. در این موارد بایستی انواعی از روش های درمانی مد نظر قرار گیرد.
مداخلات دارویی در سرکوب تیک تا حدودی موثرند و از مداخلات رفتاری نظیر فنون «وارونه سازی عادت» استفاده می شود تا کودکان و نوجوانان مبتلا از تیک های خود، آگاهی بیشتری پیدا کنند و حرکات ارادی را شروع کنند که تیک ها را جبران کند. استانلی هابز (STANLEY A. HOBBS) چندین روش رفتاری از جمله تمرین متمرکز (منفی)، خود بازبینی، آموزش واکنش ناسازگار، نشان دادن وحذف تقویت مثبت و وارونه سازی عادت را مرور کرده است. به گزارش هابز در بسیاری از موارد درمان های فوق سبب کاهش فراوانی تیک ها شده است ( به خصوص طی درمان وارونه سازی عادت). در حال حاضر مطالعات دیگری برای تکرار اثر بخشی این فنون در دست انجام هستند. بطور کلی درمانهای رفتاری بیشتر در درمان اختلالات تیک صوتی یا حرکتی مزمن و گذرا موثرند. ولی موارد نسبتا معدودی از اختلال توره واکنش مطلوبی به روش های رفتاری نشان داده اند. فنون رفتاری از جمله آرام سازی ممکن است در کاهش استرس هایی مفید باشد که ممکن است موجب تشدید اختلال توره می شوند. تصور می شود که فنون رفتاری و دارودرمانی اثرات همدیگر را تقویت می کنند.
ضرورت نیاز به نظریات روان درمانی
هر روان درمانگری در کار خود خواه ناخواه از نظریه خاصی پیروی میکند، بطوری که گفته میشود استفاده از نظریههای علمی در روان درمانی بکار درمان و فرآیند تغییر رفتار و بهبود مشکلات سرعت میبخشد و از هدر رفتن نیروها جلوگیری میکند. هر مشاور و روان درمانگری باید سرانجام به نقطه نظری متوسل شود. کسب چنین نقطه نظری ممکن است سالها به طول بیانجامد و مستلزم زحمات فراوان باشد.
روان درمانگر علاوه بر دانستن نظریات موجود درباره ساخت شخصیت و تغییر رفتار ، باید پیش فرضهای خودش را درباره ماهیت انسان و فرآیند علم یافتن بداند و نیز به ارزشها و دیدگاههای خودش درباره زندگی خوب و الگوی شخصی که نقشش را کامل ایفا میکند، آگاه باشد. وی از طریق این آگاهیها نظام واحدی برای خود بوجود میآورد که در موقعیت خاص او بکارگیری آن برایش راحتتر و موثرتر است. بطور کلی پایه و اساس کاربرد علمی روان درمانی و مشاوره همان نظریهای است که بر اساس تجارب مشاورهای و مطالعات تجربی تدوین شده است. بر این اساس روان درمانگری موفقتر و کارآمدتر است که هم از نظریات علمی معتبر آگاهی دارد و هم در بکار بستن آنها تجربه کسب کرده است.
انواع نظریات روان درمانی
نظریات متعددی در روان درمانی ارائه گردیده است که بین آنها تفاوتهایی از لحاظ این که چه اعتقادی نسبت به شخصیت ، ماهیت انسان و مفهوم اضطراب و بیماری روانی دارند، دیده میشود و بر اساس این مفاهیم بنیادی در فرآیند روان درمانی ، شیوهها ، اصول و تکنیکهای مختلفی نیز ارائه میکنند. مهمترین نظریات روان درمانی به قرار زیر است:
روانکاوی
این نظریه درمانی مبتنی بر دیدگاه « فروید » میباشد. منظور از آن شناخت سطح روانی نیست، بلکه هدف آن است که انگیزههای درونی و عمقی رفتار و اختلالات روانی را شناسایی کنیم و پس از تجزیه و تحلیل ، مراجع را در غلبه بر آنها یاری دهیم. از طرفی روانکاوی سعی بر این است که امیال واپس زده شده را ردیابی کرده، نوع کشمکشها را مشخص کرد و سپس به بیمار یاری داد تا بر آنها غلبه کند.
نظریه روان شناسی فردی آدلر
چون در نظر « آدلر » فرد روان نژند و مضطرب ، فردی مایوس است و خود را حقیر میبیند، از هدفهای عمده درمان آن است که یاس را در فرد از بین ببریم، به او توان و شهامت خطر کردن و عمل را برای نیل به هدفهایش بدهیم و به او کمک کنیم تا فردی بشاش و جذاب شود. فرآیند درمان در روان شناسی فردی آدلر عبارت است از ایجاد رابطه حسنه و حفظ آن در طول درمان ، برملا کردن هدفهای بیمار و شیوه زندگی او و چگونگی تاثیر هدفها بر شیوه زندگی ، ایجاد بصیرت از طریق تعبیر و تفسیرهای ضروری و بالاخره بازآموزی و دادن جهت گیری مجدد به مراجع.
نظریه درمان عقلانی _ عاطفی الیس
درمان عقلانی _ عاطفی « آلبرت الیس » ، یک شیوه جامع درمان است که مشکل فرد را از سه دیدگاه شناختی ، عاطفی و رفتاری مورد امعان نظر و حمله قرار میدهد و سعی میکند که با ایجاد شناخت مطلوبی در فرد ، اثرات مثبت و منطقی عاطفی و رفتاری در او ایجاد شود. پس از خاتمه درمان انتظار میرود که فرد عقاید غیر منطقی و غیر عقلانی خود را رها کند و به سوی تفکر منطقی و عقلانی روی آورد.
نظریه درمان مراجع _ محوری راجرز
روان درمانی در این نظریه ، رها کردن استعدادهایی است که از قبل در فردی که بالقوه مستعد و تواناست، وجود دارد. مهمترین هدف فرآیند درمان ، افزایش خودآگاهی و نیل به خود شناسی است. بطوری که فرد با خصوصیات خود به منزله یک انسان یگانه و منحصر به فرد بیشتر آشنا شود. برای رسیدن به این هدف باید شرایط ارزشی کاهش یابد و تئجه و احترام غیر شرطی فرد به خودش افزایش یابد.
گشتالت درمانی پرلز
این نظریه شیوهای از درمان است که بر افکار و احساساتی که فرد در زمان و مکان بلاخص (اینجا و اکنون) تجربه میکند، تمرکز دارد. اضطراب انسان در نظر « پرلز » زاده شکاف میان حال و آینده است و انسان بدان دلیل مضطرب میشود که وضعیت موجود را رها میکند و درباره آینده و نقشهای احتمالیاش به تفکر میپردازد. از این رو هدف درمان آن است که شکافها و خلا موجود در زندگی فرد که همان امور ناتمام و گریز از حال است، شناخته شوند و به فرد کمک شود تا از راه تماس ، آگاهی و تجربه این شکاف را پر کند و به ایجاد تعامل ، وحدت و تحقق نفس نایل آید.
نظریه درمان مبتنی بر تحلیل ارتباط محاورهای برن
شیوه « برن » در درمان روشی عقلانی است که فرد را در تجزیه و تحلیل و درک رفتار خویش و همچنین در کسب آگاهی و قبول مسئولیت با توجه به آنچه که در زمان حال اتفاق میافتد، یاری میدهد. هدف این نظام درمانی آن است که حالت من بالغ را از خواستها و تاثیرات نامطلوب و مخرب حالات من کودکی و من والدینی آزاد کند و بدان وسیله تغییرات رفتاری مطلوب را در فرد بوجود آورد.
نظریه واقعیت درمانی گلاسر
واقعیت درمانی شیوهای است مبتنی بر عقل سلیم و درگیری عاطفی. اساس این نظریه بر چگونگی هویت و تشکیل و تغییر آن قرار دارد و هدف اصلی روان درمانی مبتنی بر آن نیز همانا تغییر هویت ناموفق و ایجاد رفتار مسئولانه در فرد است. چرا که انسان به این دلیل با اضطراب و ناراحتی مواجه میشود که رفتار غیر مسئولانهای دارد.
نظریه رفتار درمانی
این شیوه درمانی از تکنیکها و اصول مربوط به نظریه رفتارگرایی و یادگیری برای کاهش یا تغییر رفتارهای نامطلوب استفاده میکند. این تکنیکها بسیار متنوع هستند که مهمترین آنها حساسیت زدایی منظم ، آموزش شیوه ابراز وجود ، متوقف کردن فکر ، انزجار درمانی و ... است.